نسرین آرزو ایزد یه زن هرزه ست

ساخت وبلاگ

این چند وقت اصلا حس نوشتن نداشتم ...

دیشب با كابوس وحشتناكی از خواب بیدار شدم ... همش جیغ می كشیدم و به مصطفی تو خوابم می گفتم منو نزن ... منو نزن ... منم چاقو میارم میزنمتا ... اونقدر گریه كردم از ترس كه چشمام ورم كرده ...

هفته پیش پنج شنبه دقیقا دو روز بعد از سالگرد ازدواج من و مصطفی میگذشت كه اون زنیكه هرزه زنگ زد و پیام داد ... استارت ماجرا ولی خب حالش گرفته شد ...

پنج شنبه كتكای وحشتناكی از مصطفی میخورم طوری كه لباسم پاره میشه بدنم زخم میشه گلوم به خونریزی می افته از شدت فشار زیادی كه به گلوم وارد می كنه ...

اینم از شانس من ... یه ادم عقده ای روانی كه به خواسته هاش از طریق مصطفی نرسیده و می خواد حرص و نداشته هاشو از من در بیاره ...

و یه مصطفی روانی كه دیگه كنترلی از خودش نداره و هر آن ممكنه اسیب جدی به من وارد كنه ... و هر دو غیرقابل پیش بینی ان ...

خب حالا اون زنیكه هرزه روانی اسمش نسرین آرزو ایزده كه یه عقده ای بدبخته كه واقعا از خانواده بی فرهنگی امده كه به ادمای تقریبا با وضعیت مالی خوب

میچسبه و اونارو میتیغه ... یه زن حدود چهل سال كه طعمه هاش ادمای از خودش جوون تر هستن كه راحت بتونه خرشون كنه و ازشون بتیغه ... و تا الان فهمیدم كه یك زن هرزه كاملا حسود هستش كه طاقت اینو نداره یه زنی رو ببینه مثل من كه همیشه خانوادش كنارشن ... از لحاظ مالی لنگ نمونده ... زنی كه از خودش همه چیز داره ... و بدتر از همه اینكه اولش فكر می كرد كه همسر من و تونسته به سمت خودش بكشونه تا منو طلاق بده ... ولی یه احمقیه كه فكر نمی كنه یه زن هرزه هر جایی رو كسی برای ازدواج نمی گیره برای چیز دیگه می خوان ... ادم هرزه تو دل و قلب یه مرد جا نداره ... و از همه بدتر از این داره میسوزه كه مصطفی هنوز دنبال منه ...

البته چیزی كه برای من مهمه ... اینكه من اصلا دیگه مصطفی رو دوست ندارم و برای شده یه ادم غریبه ... ولی یه ادم تا چه حد می تونه بدبخت باشه ... تا كی این دوتا روانی می خوان ادامه بدن ... درسته كتك خوردم ... ولی من همیشه برنده بود ... اگه زندگی من یه میدون بازی بود ... من برنده بازی بودم توی همه چیز چون زودتر از همه از این بازی كثیف زدم بیرون ... اولش فكر می كردم بیشترین صدمه روحی رو خوردم ولی الان میبینم من روانی نشدم ولی اون زنیكه هرزه و با اون مصطفی هر دو با هم روانی شدن ... من هر روز بی وقفه راه پیشرفت تو هر زمینه ای رو برای خودم دارم میبینم و امید خودمو از دست ندادم و زود تونستم خودمو جمع جور كنم ولی ظاهرا این دوتا روانی از شدت حسادت نمیفهمن چیكار می كنن ...

نتیجه : هیچ وقت مثل نسرین آرزو ایزد هرزه نباشین . هیچ وقت مثل نسرین آرزو ایزد به دنبال خراب كردن زندگی مردای متاهل نیفتین ... هیچ وقت مثل نسرین آرزو ایزد مزاحم زن قبلی طرف نشین چون براتون دردرسر میشه ... هیچ وقت مثل نسرین آرزو ایزد دوست پسرای قبلیتونو نفرستین در خونه زن سابق دوست پسرتون چون بدجوری گندكاری میشه و ازتون آتو می گیره و به پسرتون نشون میده ... همونطوری كه من عكس ها و فیلم های كثیف نسرین آرزو ایزد و مصطفی رو و همچین عكس ها و فیلم های نسرین آرزو ایزد رو به پسرش مهدی نشون دادم ... و اینكه پسرش فهمید مادرش كه همان نسرین آرزو ایزد و تو پیشوا ورامین زندگی می كنه و قبلا تو فروشگاه سفیر قم كار می كرد و به دروغ می گفت برای تهرانه یه زن هرزه بیش نیست ... تا تو باشی خانم نسرین آرزو ایزد پا روی دم من نزاری ...

و اقا مصطفی شماام این روانی شدن حقته ... دلم برات نمیسوزه ... دیگه برای من هیچی نیستی ... ادم بخاطر یه زن هرزه زن خودشو نمیزنه ... از خونه نمیندازه بیرون ... و عذرخواهی می كنه ... ولی همه بلاهایی كه سر من آوردی شدن آوار زندگی خودت ... هر روز پسترفت داری می كنی ... همه چیزتو از دست دادی ... تیپ و قیافتم از دست دادی ... عقلتم از دست دادی ...

به كارما اعتقاد دارم ... از هر دستی بدی از همون دست میگیری ... حكایت ماست ...

بالا ام هی نسرین آرزو ایزد از پیشوا ورامین كردم فقط قصد معرفیشو داشتم كه یكی از پسرای وب یه زنی به این نام دید گولشو نخوره (البته از تخیلات منه كه یه پسر گول یه زن هرزه رو نخوره و یه كثافت و به همه معرفی كنم انگاری می خوام زندگی یه نفرو نجات بدم) در ضمن این زن پرونده تو كلانتری زیاد داره یه پیگیری كنید از كلانتری هجده قم امارش از هرزگی دستتون میاد ... اخریشم كه مزاحمتای تلفنی این زن برای من بود فعلا ...

اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 13 اسفند 1399 ساعت: 23:07