از دیشب تا حالا حال بدی دارم احساس می كنم یكی داره خفم میكنه و راه نفس كشیدنمو بسته ... روی قلبم احساس سنگینی می كنم ... امرزو 6 آذره روز نحسی كه منو مصفطفی با هم دعوا كردیم و من از خونه زدم بیرون ... (هوا تاریك ، سرد ، بدون پوشیدن لباس مناسب و گرم بدون گوشی بدون كیف پول ... )
این روزها گذشت ولی خاطراتش فراموش نمیشه ... شدم مثل یه دیونه ای كه فكر می كنه همه این قضایا تازه اتفاق افتاده و همش منتظره تا یه جواب محكم برای این نامردی پیدا كنه ... اونقدر این ماجراها برای من تازه و جدید شده توی این دو روز كه می خوام گوشی رو بردارم و به مصطفی فحش بدم ....
اقا مصطفی زنگ زدن...برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 52