مهم نیست

ساخت وبلاگ

بعضی وقتا هست كه دوست داری كنارت باشه

و محكم بغلت كنه بذاره اشك بریزی و راحت شی بعد آروم تو گوشت بگه من باهاتم ...

من باهاتم ...

مهم نیست ، هیچ اشكالی نداره ، اصلا مهم نیست ! سخته ولی خب بالاخره پیش میاد و میگذره ... البته درد داره .. دردشم زیاده ... قشنگ خرد میشی ...

 

با یكی كه میشینی حرف میزنی و میخوای آروم بشی و فكر می كنی خیلی طرف خوبه و دركت می كنه...  (از روی قصد یا غرض ورزی یا حسادت یا هرچی كه فكرشو بكنی ) یه چیزایی از زبونش  میشنوی كه می فهمی یه سری از ادما تو زندگیت هستن كه سر جدایی تو از عشقت شرط بندی كردن ...

از همه چیز و همه كس نامید میشی از همه بدت میاد ... زندگی من چه جوری بوده كه خودم خبر ندارم و نداشتم كه چشم بعضیا رو كور كرده بود و بعضیا چشم دیدن من و زندگیمو نداشتن ...

طرف اونقدر با خوشحالی و ذوق داشت تعریف می كرد كه خودم تعجب كرده بودم و زبونم بند امده بود...

یعنی بدبختی من و تو عذاب بودن من اینقدر براش لذت بخش بود كه با دمش داشت گردو میشكست ... تنها كاری كه كردم نگاهش كردم  ... چیزی نداشتم بگم ... تو دلم گفتم اگه با ناراحتی من تو لذت میبری ببر ... نمی دونستم زندگی من شده قمار برای یه سری از ادما ...  دیگه واقعا هیچی برام مهم نیست ... حتی حرف اونیكه میگه من میدونستم شما دوتا جدا میشین ... یا حرف اونی كه میگه من روز اول شرط بسته بودم و می گفتم دو سال زندگیتون دوام نمیاره ... ولی خب تا الانم كه دوام اورده بازم از حرفم برنگشتم و همیشه می گفتم یه روزی از هم جدا میشین ... این قربونه صدقه ها همش الكی بود از اولشم معلوم بود ...  یعنی مخم داشت سوت می كشید ... خب بی انصاف تو كه داری حرف میزنی دیگه چرا با حرفات ازارم میدی ... اصلا اگه از اولش قصدت ازار دادن بود باشه به هدفت رسیدی ... افرین ... ولی اینا در كنار اتفاقایی كه برام افتاده خیلی كوچیك و بی اهمیته ... اصلا برام مهم نیست

اقا مصطفی زنگ زدن...
ما را در سایت اقا مصطفی زنگ زدن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : khianatm بازدید : 153 تاريخ : دوشنبه 10 تير 1398 ساعت: 10:10